الفبای خط میخی

این کتیبه ها را به خطوط میخی یعنی با علاماتی که شبیه میخ است نوشته اند و علامات مزبور به طور افقی یا عمودی و از چب به راست در سنگی کنده شده است . خطی میخی پارسی از خطوط میخی عیلامی و آشوری به مرابط آسان تر است زیرا تقریبا برای هر صدایی علامتی است . از کتیبه ها چنین به نظر می آید که زبان ایران در دوره هخامنشی زبان پارسی قدیم بوده یعنی زبانی که جد زبان امروزی ماست زیرا زبان امروزی ما از زبان پهلوی و آن از زبان پارسی قدیم .

تصادف عجیب

این داستان واقعی از تصادف عجیب که بین نادر شاه و یکی از شعرای دزفولی قرن 12هجری که دارای طبعی سرشاردر شعر و در بدیهه گویی و حاضر جوابی اندیشه ای درست داشت ودر یکی از منازل بین راه خراسان اتفاق افتاد . بدین شرح نقل شده است یکی شعرا ی دزفولی در بازگشت از سفر مشهد در یکی از منازل بین راه با سرهای شدیدی روبه رو می شود و ناچارا به یک خانه روستایی پناه می برد . وی را در کنار کرسی جا می دهد . در نیمه شب بود که در منزل روستایی به شدت کوبیده شد . وقتی در را باز کرد مردی ژولیده اما با هیبت که از سرو روی او از برف سفید شده بود وارد شد و بدون اعتنا به دیگران زیر کرسی کز کرد شاعر دزفولی که از گرمای کنار کرسی نیمه جانی گرفته بود شروع به سربه سر گذاشتن با مرد تازه وارد کرد .به لهجه ی محلی به وی گفت تو هم بلغوری کن یه شرت وپرتی گو (یعنی یه پرت و پلایی بگو یه حرفی بزن ) اما آن مرد غریبه بدون اعتنا به این سخنان خوابید صبح زود هم از منزل آن مرد روستایی بیرون رفت .چند سال بعد که نادر شاه پس از فتح بغداد ار راه دزفول به ایران بر می گشت توقفی در شهر دزفول داشت وی در منزل عباس قلی بیگ که مشرف به رود خانه دزفول بود مستقر شد . نادر شاه برای تمام مردم دزفول حتی علما وشعرای شهر هم مالیات هایی وضع کرد .شاعری بنام میرزا مجید که همراه سپاهیان نادر بود قبلا با آن شاعر دزفولی فوق الذکر همدرس بود. شب هنگام شاعر دزفولی نزد وی رفت و از وی کمک و چاره جویی خواست و گفت اورا از مالیاتی که نادر وضع کرده معاف کند . میرزا مجید به وی گفت حکم نادر باز گشت ندارد گرچه با شعر وشعرا میانه ای ندارد اما اگر برای وی مدیحه ای بسرایی من برای تو از وی اذن  حضور می گیرم تا آن شعر در حضور نادر و آنچه اجازه داد در ادای مالیات به کار ببری .